Sunday, November 30, 2008

بهنامه


آن دم که تکیه زدی بر در ویرجینیا
نظری افکن بر روز خورشید و رئیس اینا

حاشا و کلا که مروی براه خلاف ای بهنام
میفتی در کوچه خلوت غربت به دام سیه فام

همه امید و آرزو دیدار قریب بهرک است
گرچه عمر این گلستان بسیار کوتاه و اندک است

شاد و خندان سیمای تو در خاطر باقی
هرکجا روی یاد تو در دفتر احساس ساقی

خورشید را دگر سخنی با تو نیست ای بهنام
جز آرزوی سلامت بهرک در کارنام

تقدیم به دوست خوبم بهنام

Friday, November 14, 2008

سرطان زده


مات و مبهوت
خیره به روبرو
سخنی نیاورم بر لب

توشه ام اندکی گردوست با نان و پنیر
چه برجها در خیال خود پروراندم
چه زمینها در نگاهم گستراندم

سر در گریبان خویش فرو برم
چشم ترس از پس مژگان پرپر شده
و تنی عاری ازمودر انتظار ملحفه

شاید به خیالم که باشم به خواب
لحظه ها میدوند بسرعت یک آه
مجالی نیست برای تجدید وفا

زخم سرطان در وجودم آکنده
بغض هجران در دلم آرمیده
صور مرگ گوشم آزرده

هرچه از علم و حکمتت بدانستم آزمودم خلق
هرچه از مال دنیا بدارم ببخشم بر خوبان
وقت آن رسید که باز هم پناه برم بر تو ای خدا

Tuesday, September 9, 2008

زخمه خورده


گر حرف تو به خلق خیزد
گر زهر تو به حلق ریزد

بصد رحمت نادیده رنجه ز دروغ زارانیم
بر غافله این عمر زخمه ز بلوغ سالاریم

خسته ز تکرار توهمات م.مودیم
با نیم نگاهی سوی می.ری ودودیم

Thursday, August 7, 2008

اذعان نامه


آنگاه که منطق احساس را بر دار حقیقت سرکوب کرده باشد
شاید که آن روز خورشید در قبر تقدیر غروب کرده باشد


Monday, July 7, 2008

عمر رقص


گویند گر رقص به کمر آید
عمر پیر زاهد به سر آید

Saturday, June 14, 2008

Chess vs. LiFE


LiFE is like a chess game!
You're Pawn when you sacrifice for the others!
You're Knight when you wander throughout the world!
You're Bishop when you encounter the dangers!
You're Rook when you stand against the difficulties!
You're King when you respect the others!
BUT be Queen to escape when the opponent beheads your King:D

Wednesday, May 28, 2008

اندرزنامه



اندرزنامه

زدودم ز خود هاله تاریکی ها
فرصتی شد زنم لبخند بر پاکی ها

ز زشتی های دنیا روی بر بگردان
چشم سوی زیبایی ها بدوز ای جوان

گوش حقیقت تیز کن به ندای عاشقان بیان
نگاه سلیم پیشه کن تا لعل صدف کنی عیان

فام رنجور بندگان نتوان دید ای خدا
توانی به من ده، نروم بر خطا، ناخدا

Wednesday, April 30, 2008

بی تو ای دوست


بی تو ای دوست چراغ این آز دگر سویی ندارد
بی دانلود فیلم عرض باندش دگر کارایی ندارد

بی انگشت تو انگشتیِ در با انگشتان ما دگر هماهنگی ندارد
جز اکانت تو هیچ اکانتی با سرور دگر آشنایی ندارد

بی حضورت خوردنیهای رنگارنگ دگر مزه ای ندارد
بی نمک تو جوکهای سه نقطه دگر شیرینی ندارد


Saturday, March 29, 2008

چند غزل منتخب از حافظ


بنده طالع خویشم که درین قحط وفا
عشق آن لولی سرمست خریدار منست

حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید بحکمت این معما را

این مدت عمر ما چو گل ده روزست
خندان لب و تازه روی می باید بود

یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد

چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نئی دلبرا خطا اینجاست


Thursday, February 14, 2008

به یاد روزهای سبز عشق


...
به یاد روزهای سبز عشق

آن زمان که پرده نفاق را کنار زنی
سبزی طبیعت در چشمانت برق می زند
قلبت، پیله صبر را می درد
نگاهت سوی آسمان نفس عمیقی کشد
روحت بر فراز کلاکه ابر پرواز کناد
آنگاه است که دگر سنگینی غم از دوشت جسته
و دریای بیکران عشق و مهر توانی نثار کنی
باشد که کسی از تو پند گیرد


(ادامه ای بر "به یاد روزهای سبز بدون عشق")